»

در بحران‌ها، هوای کارکنان را داشته باشید

مکنزی: آیا لحظه‌‌‌ای کلیدی در زندگی‌تان بوده که کمک کرده باشد در مسیر حرفه‌‌‌ای‌تان یک گام فراتر روید و رهبر سازمان شوید؟
کارولین فینی: یکی از لحظه‌‌‌های تعیین‌‌‌کننده، مربوط به زمانی بود که از من خواستند دیگر دورکاری نکنم و به محل کار برگردم. قرار بود رهبری پرفروش‌‌‌ترین منطقه‌‌‌مان را بر عهده بگیرم. کار از خانه برای من خیلی راحت بود. از آن لذت می‌‌‌بردم، زیر و بم آن را کاملا می‌‌‌شناختم و آدم‌‌‌هایی را که با آنها کار می‌‌‌کردم دوست داشتم. هیچ دردسری نداشتم و خیلی راحت بودم. در جایگاه جدید، تیم رهبری‌‌‌ای که قرار بود زیر دستم کار کنند، اکثرا مرد بودند و بسیار خبره. همه تمرکزها روی نتایج بود، در حدی که رهبران ارشد، هر هفته یک کارت امتیاز می‌‌‌گرفتند. بلافاصله مشخص می‌‌‌شد که تو کارت را بلدی یا نه. چرا دروغ بگویم؟ با دیدن این جو، کمی ترسیدم. برای برداشتن آن قدم بزرگ، باید از منطقه امنم خارج می‌‌‌شدم و اتفاقا بعدا معلوم شد که یکی از بهترین تصمیم‌‌‌هایی بود که گرفتم. در آن شغل، بیشتر از هر شغلی که تا آن زمان داشتم، چیز یاد گرفتم. آن تصمیم، جنبه‌‌‌های مثبت تغییر و اهمیت پذیرش ترس هنگام مواجهه با چالش‌‌‌های جدید را به من یاد داد. این ذهنیت به همه ما کمک می‌کند که با تغییر روبه‌رو شویم.

 

طی مسیر حرفه‌‌‌ای‌تان، منتورهایتان چه توصیه‌‌‌ای به شما می‌‌‌کردند؟
طی دوران اشتغالم، توصیه‌‌‌های فوق‌‌‌العاده زیادی گرفته‌‌‌ام و سعی می‌‌‌کنم آنها را به دیگران انتقال دهم. بهترین توصیه‌‌‌ای که شنیدم، خیلی ساده است: «(شرایط) هیچ‌وقت آنقدر که به نظر می‌رسد خوب نیست و هیچ‌وقت آنقدر که به نظر می‌رسد بد نیست.» من از آن تیپ آدم‌‌‌هایی هستم که خودم را برای یکسری چیزها آماده می‌‌‌کنم، مثل رویدادها. از قدیم، تمایل دارم پس از هر رویداد، بیش از حد تجزیه و تحلیل کنم که چطور پیش رفته. این توصیه برای من مفید است چون کمک می‌کند به مسائل واقع‌‌‌بینانه نگاه کنم و میان انتظارات و مفروضاتم با واقعیت شرایط، بالانس برقرار کنم.

این هم مهم است که یاد بگیری چه زمانی به توصیه‌‌‌های کسی گوش کنی. بگذار یک مثال بزنم. یکی از رهبران مرد که قصدش کمک به من بود، به من گفت که روحیه همدلی‌‌‌ام را کنار بگذارم چون فکر می‌‌‌کرد اگر این کار را کنم، آدم سرسخت‌‌‌تر و در نتیجه، رهبر بهتری خواهم بود. من در آن مقطع می‌دانستم که همدلی، عنصر کلیدی رهبری من است و معتقد بودم که این صفت، من را قدرتمندتر می‌کند، باعث می‌شود اعضای تیمم را بهتر درک کنم و مشکلات را زودتر تشخیص دهم. سال‌ها گذشته و برایم روشن شده که نادیده گرفتن آن توصیه، کار درستی بود. حالا، به همه توصیه‌‌‌هایی که می‌‌‌شنوم فکر می‌‌‌کنم اما همیشه برای آنکه ببینم آن توصیه، مناسبم هست یا نه، از قضاوت خودم استفاده می‌‌‌کنم.

 

برای رهبری در دوران عدم‌اطمینان یا دوران‌‌‌های بحرانی چه ویژگی‌‌‌هایی لازم است؟ زنان چه سبک‌‌‌های رهبری‌‌‌ سازمانی را به ارمغان می‌‌‌آورند؟
به طور کلی، زنان به عنوان رهبر سازمان، چیزهای زیادی ارائه می‌کنند. در دوران چالش‌ها، ماهرتر هم می‌‌‌شوند. ما (زن‌‌‌ها) معمولا در معادلاتمان، سطح بالاتری از همدلی را لحاظ می‌‌‌کنیم و این در کنار مهارت‌‌‌های ارتباطی قدرتمند، می‌تواند بسیار موثر باشد. در شرایط چالشی یا عدم‌اطمینان، اولین چیزی که باید در نظر بگیریم این است که هوای افرادمان را داشته باشیم. باید بپرسیم «چطور می‌‌‌خواهم از آنها حمایت کنم و با آنها ارتباط برقرار کنم؟» این ارتباط، به‌خصوص طی دوران کرونا که دورکار بودیم، بسیار مهم بود.

طی دوران‌‌‌های چالشی، رهبران سازمان باید زمان بیشتری را صرف ایجاد انگیزه و الهام‌‌‌بخشی به افراد کنند و مطمئن شوند که همه کارمندها با هدف سازمان، احساس همسویی و ارتباط دارند. باید به همه توضیح دهیم که چه نقشی در نیل به آن هدف دارند. وقتی کارمندها در شرایط سخت مشغول به کار هستند، رهبران سازمان باید از آنها قدردانی کنند. هر کسی با تغییرات و عوامل استرس‌‌‌زا به شیوه خاص خودش برخورد می‌کند. یک نفر ممکن است موفق شود، بقیه ممکن است به سختی با شرایط سازگار شوند. رهبران باید این تفاوت‌‌‌ها را بشناسند و راه‌‌‌هایی پیدا کنند تا هر کسی به راحت‌‌‌ترین شکل ممکن، به مسیر ادامه دهد. و مورد آخر، مهم است که همیشه یک لحن و چشم‌‌‌انداز مثبت داشته باشی حتی اگر آن روز بر وفق مرادت نیست. این کمک می‌کند موقع بیان یک موضوع، شفافیتت دوچندان شود.

 

چه فرصت‌‌‌های مدیریتی ارشدی برای زنان در صنعت بیمه می‌‌‌بینید؟ چه چالش‌‌‌هایی در این صنعت هست که باید رفع شوند؟ چه چیزهایی باید اصلاح شوند و چطور؟
تحقیقاتی (نظرسنجی) را به یاد دارم که در آن، تنها یک‌سوم پاسخ‌‌‌دهنده‌‌‌ها معتقد بودند زنان فرصت‌‌‌های کافی برای ارتقا به سطوح اجرایی را دارند. همین نظرسنجی نشان می‌‌‌داد که بسیاری از ویژگی‌‌‌های مطلوب مدیریتی، در رهبران سازمانی زن دیده می‌شود، از جمله مسوولیت‌پذیری، انصاف، روشن‌‌‌فکری و ارتباط‌‌‌پذیری. پس ویژگی‌‌‌هایی که از ما، رهبران سازمانی خوب می‌‌‌سازند، ویژگی‌‌‌هایی هستند که عموما در زنان یافت می‌‌‌شوند. اما کماکان یک شکاف وجود دارد چون زنان معمولا از فرصت‌‌‌هایی که آنها را به جایگاه‌‌‌های ارشد می‌‌‌رساند، محرومند. ما باید زنان را جذب و حفظ کنیم و سپس آنها را به جایگاه‌‌‌های بالا در حوزه سود و زیان سوق دهیم چون اینها هستند که جایگاه‌‌‌های ارشد را تغذیه می‌کنند. باید نیمکت خود را محکم کنیم (این یعنی افراد را برای قرار گرفتن در جایگاه‌‌‌های ارشد و رهبری سازمان، آماده کنیم).

در حال حاضر، بسیاری از زنان در لیست منتخب‌‌‌های مدیریتی از قلم می‌‌‌افتند، نه فقط در حوزه خدمات مالی بلکه در تمام صنایع. کلید رفع این مساله، حصول اطمینان از ایجاد فرصت‌‌‌های برابر برای همه کارکنان است. این می‌تواند به شکل‌‌‌های مختلف باشد. اولا، وقتی داریم مهارت‌‌‌ها و شرایط لازم برای هر شغل را تعیین می‌‌‌کنیم، باید نگاهمان را تغییر دهیم. بهتر است از روش‌های سنتی دست برداریم، مثل تیک زدن گزینه‌‌‌ها و ویژگی‌های مرسوم. چون حقیقت این است که بسیاری از ویژگی‌‌‌هایی که از قدیم به دنبالشان بوده‌‌‌ایم، توسط مردان و برای مردان تعیین شده‌‌‌اند.

معتقدم که شرکت‌ها باید از خود بپرسند که آیا به دنبال عملکرد و پتانسیل هستند یا به دنبال همان مشخصاتی که همیشه برایشان مهم بوده. مثلا ممکن است از قدیم فکر می‌‌‌کردیم که برای مدیریت فروش، تجربه مهم است اما حالا به این نتیجه رسیده‌‌‌ایم که تا این حد مهم نیست. شاید به این نتیجه برسیم که قابلیت‌‌‌های رهبری سازمان مهم است و بقیه چیزها را می‌توان به فرد آموزش داد. همچنین باید در راستای یافتن فرصت‌‌‌ها برای زنان دارای پتانسیل، فعالانه تلاش کنیم و وظایفی فراتر از مسوولیت‌‌‌های فعلی‌‌‌شان به آنها بدهیم، حتی اگر شغل یا تجربه فعلی‌‌‌شان، دقیقا با مسوولیت‌‌‌های جدید همخوانی نداشته باشد. اینها چند روش برای ایجاد کانال به سطوح بالا هستند.

به رهبران سازمانی سختکوش و جاه‌‌‌طلب چه توصیه‌‌‌ای دارید، به‌خصوص آنهایی که در صنعت بیمه و خدمات مالی هستند؟
اولین نکته این است که از نقاط قوت خود به بهترین نحو استفاده کنید. معمولا کارهایی که در آن مهارت دارید، همان چیزهایی هستند که عاشقشان هستید. آنها را پیدا کنید و سعی کنید شغل خود را حول محور کارهای مورد علاقه‌‌‌تان بسازید (جنبه‌‌‌های لذت‌‌‌بخش شغلتان را بیابید). از سوی دیگر، می‌توانید روی چیزهایی که دوستشان ندارید یا در آن مهارت ندارید کار کنید، اما باید این مهارت‌های مکمل را به صورت یک مجموعه داشته باشید. هر چه زمان بیشتری برای انجام کارهای مورد علاقه‌‌‌تان صرف کنید، به مرور خواهید دید که انرژی‌‌‌تان بیشتر می‌شود و حتی موفق‌‌‌تر نیز خواهید بود.

دوم، خودتان باشید. این در محل کار، همیشه آسان نیست اما بسیار قدرتمند است. پایبندی به ارزش‌هایتان همزمان با پیشروی در مسیر حرفه‌‌‌ای و زندگی، بسیار مهم است. من خیلی زود این حقیقت را پذیرفتم که یک رهبر سازمانی زن هستم و این خیلی به من کمک کرد. سعی نکردم نقش یکی از آن رهبران مرد را بازی کنم چون می‌‌‌دانستم اگر چنین کنم، شکست خواهم خورد. زن‌‌‌ها به طور کلی، ذاتا همدل‌‌‌تر هستند و در گوش دادن و پرورش دادن، بهتر مهارت دارند. این را با آغوش باز بپذیرید. این‌طوری می‌توانید مشکلات احتمالی را زودتر شناسایی کنید، با آدم‌‌‌ها آن‌طور رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود و روابط عمیق‌‌‌تر بسازید.

سوم، برای نیل به هدف والاتر، راهبری کنید. در کسب‌وکار، ما اغلب همه با هم شکست می‌‌‌خوریم یا پیروز می‌‌‌شویم و طبیعتا، پیروزی جذاب‌‌‌تر است. اگر می‌‌‌بینید که همکارتان با مشکلی دست و پنجه نرم می‌کند، مهم است که به سراغش بروید و به او پیشنهاد کمک دهید. به این فکر کنید که (در سختی‌ها) چه کسی به کمک شما آمد و کمکش، چه تاثیری در موفقیت شما داشت. خیلی‌‌‌ها بودند که در این مسیر به من کمک کردند. و در آخر اینکه، از منطقه امن خود بیرون بیایید. وقتی برای یک فرصت یا پروژه انتخاب می‌‌‌شوید، انجامش دهید. حتی اگر اعتماد به نفس ندارید، آن کسی که شما را انتخاب کرده، حتما چیزی در شما دیده. شما هم باید به همان ایمان پیدا کنید. به نظرم زن‌‌‌ها معمولا در این شرایط، تودارتر از مردها هستند اما وقتی ترسیده‌‌‌ای، جرات می‌‌‌خواهد که پیشقدم شوی. خارج شدن از منطقه امن، لازمه مهم موفقیت و نیل به اهدافتان است.

سایت خوان